

تهیهکننده فیلم سینمایی «پایاننامه» در گفت وگویی درباره مراحل تولید و اکران این فیلم پرحاشیه ناگفتههای بسیاری را طرح کردهاست.

بدقولیهای بازنویس فیلمنامه، شکایت از یکی از بازیگران، دردسرهای یک شایعه و مواردی از این دست بخشهای جالب و خواندنی تازهترین گفتوگوی روحالله شمقدری درباره فیلم «پایان نامه» است. فیلمی که هم در پورسه ساخت با حاشیههای بسیاری همراه بود و هم در بازه اکران حرف و حدیثهایی را به دنبال داشت. فیلم همچنان روی پرده سینماهاست و همچنان فروش راضی کنندهای ندارد اما تهیهکننده و کارگردان مصرند که این ناکامی را بردوش حاشیهها بیاندازند. حاشیههایی که اگر از دایره انصاف خارج نشویم بیتأثیر در شرایط فعلی فیلم نیستند اما همه بار عدم استقبال مخاطبان را هم نمیتوان بر دوش آن انداخت.
درباره دستمزد عوامل
شمقدری در این گفتوگو در خصوص دستمزدهای عوامل فیلم گفت: قطعا همه عواملی كه در پروژه سینمایی فعالیت میكنند، دستمزد میگیرند. تقریبا كسی نداریم كه كار كند و دستمزد نگیرد. همان فردی را هم كه میگویند دستمزد نمیگیرد، این طور نیست. دستمزد میگیرد اما رقم آن قابل توجه نیست. آقای كلاهداری هم رقمی در حد عرف گرفتند؛ نه كم، نه خیلی زیاد. وی در ادامه نشست اظهار داشت: در ادامه مسیر، فیلمنامه كه دارای ضعف بود، باید اصلاح میشد. یك سری از نكات به مسائل امنیتی برمیگشت و بخشی از آن هم به ساختار و ویژگیهای بصری داستان و دیالوگ نویسی مربوط بود. با توجه به اینكه فیلمنامهنویس كار اولش بود، ما در مراحل اول اشكالات اساسی كه به فیلمنامه وارد بود مشخص كردیم و قرار شد اینها اصلاح شوند. این مرحله 3- 4 بار اتفاق افتاد. در نهایت به فیلمنامهای رسیدیم كه 80 درصد مشكلات آن حل شده بود. در سینمای ایران فیلمنامهای كه به این مرحله برسد، فیلمنامه قابل قبولی است.

بدقولی مهدی سجادهچی
شمقدری افزود: با توجه به حساسیت مجموعه و مشخصاً من روی فیلمنامه، این هم راضیكننده نبود. اما با این حال پیشتولید را شروع كردیم، به جهت اینكه خیلی احساس نیاز میشد این اتفاق در سینمای ایران بیفتد. آن زمان از اتفاقات سال 88 بیش از یك سال گذشته بود و هیچكس در حوزه فرهنگ كاری نكرده بود و بعضا تحلیلهایی شنیده میشد كه دیگر نیازی نیست درباره ماجرای تمامشده صحبت كنیم. این تهیهكننده ادامه داد: در نهایت پیشتولید را شروع كردیم و در كنار آن طرحریزی كردیم نقاط ضعف فیلمنامه گرفته شود. قرار شد در بازنویسی كلیت فیلمنامه تغییر نكند ولی اشكالات كار گرفته شود. در همین راستا با آقای «مهدی سجادهچی» قرارداد بستیم كه بازنویسی فیلمنامه را انجام دهند. پیشقسط هم دریافت كردند و توافق شد در بازه زمانی دوهفتهای، بازنویسی انجام شود. ایشان كار را شروع كرد و بعد از دو هفته امروز و فردا كرد. نهایتا رسید به دو روز قبل از كلید خوردن كار كه ایشان با فشار ما به دفتر آمد و گفت كار تمام است. زمان روخوانی فیلمنامه، شروع به خواندن كرد. اولا اینكه فیلمنامه چیز دیگری شده بود كه نمیخواهم بگویم بد شده بود یا خوب؛ اما فیلمی كه پیشتولید آن با نگاه خاصی شروع شده بود و قرار بود در بازنویسی فقط اشكالات آن برطرف شود، نمیتواند با فیلمنامه جدیدی ادامه دهد. در ثانی صفحه دهم فیلمنامه كه رسید، ایشان گذاشت كنار و گفت: بقیه فیلمنامه هم كاری ندارد، مینویسم.
قرار شد در بازنویسی كلیت فیلمنامه تغییر نكند ولی اشكالات كار گرفته شود. در همین راستا با آقای «مهدی سجادهچی» قرارداد بستیم كه بازنویسی فیلمنامه را انجام دهند. پیشقسط هم دریافت كردند و توافق شد در بازه زمانی دوهفتهای، بازنویسی انجام شود

هیچ تهیهكنندهای رغبت نمیكرد پشت كار قرار بگیرد
روحالله شمقدری در ادامه این نشست گفت: در پیشتولید هم دچار اتفاقات و حاشیههای زیادی بودیم. ذهنیتی كه از «پایاننامه» در اذهان بخشی از اهالی سینما وجود داشت، مصاحبهای بود كه آقای كلاهداری اوایل سال 89 انجام داده و گفته بودند: «صریحترین فیلم سیاسی درباره انتخاب را میسازم». این مصاحبه زمانی بود كه من آقای كلاهداری را اصلا نمیشناختم، حتی این مصاحبه را هم ندیده بودم. به هر ترتیب این مصاحبه یك پیشینه ذهنی برای پایاننامه به وجود آورد. همین كفایت میكرد كه جریانی شكل بگیرد كه پایاننامه اصلا تولید نشود. به این علت هیچ تهیهكنندهای رغبت نمیكرد پشت كار قرار بگیرد. در نهایت مجموعهای نامرئی برای زدن «پایاننامه» شكل گرفت تا این فیلم تولید نشود. در بعضی دفاتر میگفتند سر فلان فیلم نروید و حتی بعضی از بازیگران كه فیلمنامه را میخواندند و به جهت درام فیلمنامه و حوادث پیچ در پیچ آن از كار خوششان میآمد، وقتی از دفتر بیرون میرفتند، جواب تلفن هم نمیدادند. تعداد این افراد آنقدر زیاد است كه نام خیلی از آنها یادم هم نیست. تعدادی از آنها هم وارد فاز تقابلی شدند. یعنی دست به دست هم دادند و گفتند: یك فیلمنامهای اینچنین هست و نباید بگذاریم این اتفاق بیفتد.
خسارت 30درصدی یک شایعه
شمقدری ادامه داد: خانم بهاره افشاری، خانم لیلا اوتادی و آقای امیر آقایی جزو اولین افرادی بودند كه قرارداد بستند و رفته رفته تركیب بازیگران اصلی مشخص شد. علیرغم فشارهایی كه بر بازیگران از طریق پیامك و تهدید و... وارد میشد، به مرحله كلید زدن رسیدم. چند روز مانده به كار، فشارها به شدت زیاد شد. میدانم به خانم افشاری فشارهای زیادی وارد شد و حتی بحث به تهدید خانواده هم رسید. یكی از كسانی كه در آخرین روزها دچار تردید شد و با این حرفها كه خودم و مادرم را تهدید كردند، تصمیم گرفت از حضور در كار كنار بكشد، آقای آقایی بود.
یكی از كسانی كه در آخرین روزها دچار تردید شد و با این حرفها كه خودم و مادرم را تهدید كردند، تصمیم گرفت از حضور در كار كنار بكشد، امیر آقایی بود

شكایت از امیر آقایی
روحالله شمقدری ادامه داد: فشار روانی شدیدی بر تیم اجرایی پروژه وجود داشت. در آن زمان دو بازیگر اصلی فیلم و لوكیشن وزارت اطلاعات را هم از دست دادیم. در مورد خانم اوتادی ناچار به همدردی بودیم، چون احساس میكردیم چه فشار شدیدی بر ایشان آمده است. خانم اوتادی هرچند جلوی دوربین نیامد، ولی قرارداد داشت و پیشقسط كار را هم دریافت كرده بود و البته تا این لحظه هم پس نداده است. وی در خصوص برخورد با افرادی مثل امیر آقایی كه با وجود قرارداد، از حضور در فیلم كنار كشیدند، گفت: در آن زمان فرصتی برای برخورد نداشتیم اما طبق قراردادی كه داشتیم شكایت كردیم كه ماجرا پیگیری شود ولی تا به حال هیچ خروجی نداشته است. ما این موضوع را تا انتها پیگیری میكنیم، چرا كه معتقدیم این اتفاق، عرف سینما را به هم ریخت.
برای مخاطب جهانی جذابیت ندارد
در ادامه شمقدری در مورد حواشی اكران اظهار داشت: ما به دنبال پخشكننده بودیم و آن را پیگیری میكردیم اما جنس و نوع برخورد به شكلی بود كه همه میگفتند این فیلم 30 میلیون تومان بیشتر نمیفروشد و به زودی اكران آن خاتمه مییابد. این حرف را كاملاً جدی زدند و اصلاً شوخی نداشتند. این تهیهكننده ادامه داد: در این میان نكته مهم این بود كه ما اهرمهایی میخواستیم كه معمولی نبوده و افق تازهای را در سینما رقم بزند و یك كار روتین انجام نشود. وی در پاسخ به این سوال كه: «آیا به فكر اكران پایاننامه در جشنوارههای خارجی و كشورهای همسایه هستید یا خیر؟»، بیان داشت: به طور جدی به فكر اكران جهانی فیلم نیستیم؛ چرا كه حقیقتاً احساس میكنیم كه فیلم از نظر محتوا برای مخاطب خارجی جذابیت ندارد.
فرآوری: امید صبوری
بخش سینما و تلویزیون تبیان
منبع: خبرگزاری فارس
اول اینو بخون
فرض کن این عکس تو توی آفریقاست و تو با یه طناب به درخت وصل شدی و مثل لنگر کشتی تو هوا معلق هستی
یه شمع هم به آرومی داره طناب رو می سوزونه
و یه شیر هم اون زیر واستاده تا تو بیفتی و شیره ناهارشو بخوره
و تا زمانی که طناب سالم باشه تو هم زنده هستی ، کسی هم نیست که بهت کمک کنه
تنها راه اینه که شیر رو متقاعد کنی که شمع رو خاموش کنه
چه جوری تو این کار رو انجام می دی...؟!
ادامه مطلب...
|
|
شما با یک تست هوش می توانید به درصد و میزان هوش تان پی ببرید. | |
1) فرض كنید راننده یك اتوبوس برقی هستید.در ایستگاه اول 6 نفر وارد اتوبوس میشوند،در ایستگاه دوم سه نفر بیرون میروند و پنج نفر وارد میشوند.راننده چند سال دارد؟
2) یك مأمور پلیس مجرمی را از طبقه اول تا طبقه پنجم ساختمانی تعقیب میكند.او چند طبقه پیموده است؟مأمور پلیس نتوانست مجرم را دستگیر كند و مجبور است از طبقه پنجم تا دهم را نیز بالا برود.حالا چند طبقه باید بپیماید؟ 3) پنج كلاغ روی درختی نشستهاند.سه تا از آنها در شرف پروازند.حال چه تعداد كلاغ روی درخت باقی میماند؟
4) چه تعداد از هر نوع حیوان به داخل كشتی موسی برده شدند؟
5) شیب یك طرف پشت بام یك شیروانی 60 درجه است.طرف دیگر 30 درجه است.خروس کجای این پشت بام تخم گذاشته است.
6) حلزونی دور یك استادیوم میخزد.وقتی در جهت عقربههای ساعت حركت میكند در یك ساعت و نیم دایره را تمام میكند.وقتی خلاف عقربههای ساعت حركت میكند در 90 دقیقه دایره را طی میكند.علت تفاوت چیست؟
7) این سوالی حقوقی است.هواپیمایی از دالاس به سمت مكزیك در حركت است و در مرز این دو سقوط میكند.بازماندهها را كجا دفن میكنند؟
8) شكل زیر از كنار هم گذاشتن تعدادی چوب كبریت ساخته شده است:
الف: سه تا از كبریتها را بردارید تا فقط چهار مربع باقی بماند. زمانی كه این كار را انجام دادید، دوباره چوب كبریتها را سر جایشان قرار دهید.
![]() ب: حال چهار تا از چوب كبریتها را بردارید تا فقط سه مربع باقی بماند.
9) من دو سكه به شما میدهم كه مجموعش 30 تومان میشود اما یكی از آنها نباید 25 تومانی باشد. چطور؟
10) دو نفر با هم یك مسیر را پیاده طی میكنند.یكی از آنها این مسیر را یك ساعته طی میكند،اما نفر دیگر دو ساعته.چرا؟
|
ادامه مطلب...
سایت صهیونیستی بالاترین در واکنشی نوشت: رضا مدحی که خود را به گروه های اپوزیسیون نزدیک کرده بود، به تازگی سر از تهران درآورده است. او خود را تاجر الماس معرفی کرد و با هدف نزدیک شدن به اپوزیسیون، گره جنبش جمع یاران را راه اندازی کرده به افرادی مانند امیرحسین جهانشاهی، نوری زاده، خوانساری، مخملباف، عبدالله مهتدی و دهها نفر دیگر نزدیک شده بود. او همچنین تلاش کرده بود تعدادی از روزنامه نگاران را در خارج بخرد.
بالاترین در مطلب دیگری کنترل خود را از دست داده و می نویسد: کدام خری این مدحی را جذب کرد؟ بارها به رفقای دوروبر می گفتیم جو زده عمل نکنیم تا رو دست نخوریم. واقعا برای برخی دوستان مقیم خارج متأسفیم که کلی ادعا دارند ولی فقط آبروی اپوزیسیون را می برند. ای نوری زاده خائن! امروز می فهمیم که اپوزیسیون خارج واقعا هیچ است.
پایگاه اینترنتی ایران گلوبال نیز در واکنشی قابل تأمل نوشت: «استهزای فریب خوردگانی که خام مأمور وزارت اطلاعات شده بودند و می پنداشتند مشغول برپا ساختن «دولت در تبعید»اند، زمانی براه می افتد که در پی همایش سکولارهای سبز در تورنتو می رویم تا مقدمات «همایشی ممکن» را براه بیاندازیم و این نخستین باری نیست که این آقایان به نام اپوزیسیون ایرانی در پروژه سازی های خود همه مبارزات و امید برای دست یازی به آزادی را به سخره می گیرند سال هاست که همین مافیا با تسلط اش بر رسانه ها در خیال و رویای بهره وری های شخصی، جنبش سیاسی اپوزیسیون را بازیچه خود قرار داده اند. وجود اینها چیزی جز توهین به اپوزیسیون نیست».
این پایگاه ضدانقلابی می افزاید: امروز با بر ملا شدن چنین گندابی می توان به عمق فاجعه حضور این مافیا در زندگی سیاسی اپوزیسیون پی برد. می توان به نقش آفرینی شان در رسانه های فارسی زبان در تایید و انکار این و آن جریان اندیشید و دریافت که سی و دو سال دکان های دونبشه سیاست و اندیشه چه زخم هایی بر پیکر اپوزیسیون فرود آورده اند. این رویداد خیانتی بزرگ بود.
اما بخوانید از پایگاه اینترنتی خودنویس که می پرسد پس از غافلگیری اخیر، در نوبت بعدی باید منتظر سورپرایز کدام یک از افراد دیگری بود که خود را به عنوان اپوزیسیون در اروپا و آمریکا جا زده اند؛ «بر مدحی ها سرزنشی وارد نیست که آنها براساس مأموریت جمهوری اسلامی، انجام وظیفه می کنند اما سوالات بسیاری درباره مداحان مدحی ها وجود دارد. دو سال است که فریاد می زنیم و می نویسیم این جماعت که با چپاول سرمایه های مردم ایران در خارج کشور آشیانه گزیده و مدام به نام مردم ایران در رسانه ها و توسط به اصطلاح مفسرین خبری و سیاسی تبلیغ شده و جنبش سبز را ملک مشاع خویش می دانند به هیچ عنوان قابل اعتماد نیستند و نباید به زنده و مرده این عناصر اعتماد کرد. هرچه ما بیشتر نوشتیم بیشتر متهم به تفرقه گشتیم. بی پرده از آقای نوری زاده که مدعی بود با بدنه سپاه ارتباط دارد و مدحی به او اطلاعات می دهد، می پرسیم در برابر این رسوایی چه پاسخی دارید؟ مورد مشکوک مشابه سناریوی کمپین سفارت سبز توسط حیدری کنسول ایران در نروژ است. ارتباط حیدری با جهانشاهی و مدحی چه می تواند باشد؟»
«خودنویس» اضافه کرد: اینک باید از آقای نوری زاده پرسید که این جریان نفوذی تا کجا می تواند در میان اپوزیسیون پیش رفته باشد و چه تضمینی وجود دارد که فردا، آقایان امیرارجمند و یا واحدی و مزروعی در صداوسیمای جمهوری اسلامی آفتابی نشوند؟ آیا وقت آن نرسیده است دست وابستگان رژیم همچون مدحی و مداحان آنها و کسانی که سعی در ارتباط گرفتن با آنها براساس منافع شخصی می نمایند، از میان اپوزیسیون جنبش سبز کوتاه شود؟
سایت اپوزیسیونی «رادیو کوچه» یکی دیگر از رسانه های ضدانقلابی بود که با عصبانیت نوشت: آنچه در الماس فریب مشهود است اینکه بخشی از اپوزیسیون خارج کشور عملکرد بسیار ضعیفی در این ماجرا داشته و آثار و نتایج بسیار زیانباری را متوجه اپوزیسیون خواهد کرد. با پخش این فیلم، اطلاعیه اخیر وزارت اطلاعات مبنی بر دستگیری 30 جاسوس آمریکا و متلاشی کردن یک شبکه پیچیده جاسوسی و خرابکاری وابسته به سازمان سیا معنای بیشتری پیدا می کند. متاسفانه در اثر سهل انگاری برخی اعضای اپوزیسیون در همکاری با مدحی و گروه یاران بی شماری از افرادی که در داخل ریسک همکاری با خارج را پذیرفته بودند، در معرض خطر دستگیری و حتی اعدام قرار گرفته اند. از سوی دیگر فراموش نکنیم که به قول معروف با «تو زرد از آب درآمدن» فردی که خودش و گروه خیالی اش دو سال تمام سوژه اپوزیسیون بوده، انتشار خبرها، تحلیل ها و اظهارات جعلی و بی اساسش ضربه ای سخت بر پیکر اعتماد به جنبش وارد خواهد آورد که بازسازی آن کار آسانی نخواهد بود. این اتفاق شاید زنگ خطری را برای کنشگران و مبارزان و اعضای اپوزیسیون خارج از کشور به صدا درآورده باشد تا به این راحتی فریب هرکسی را نخورده و به قیمت اضافه کردن یک فرد به جمع مخالفان رژیم با آبرو و جان و امنیت مخالفان بی شماری بازی نکنند.
در همین حال سایت بالاترین در نوشته دیگری با نگرانی پرسیده است: نوری زاده ادعا می کرد که مدحی 13سال منبع او بوده اما حالا همین فرد سرباز گمنام رژیم از آب درآمده است. به راستی چرا و با چه انگیزه ای علیرضا نوری زاده وی را برای اولین بار به عنوان مبارز در رسانه ها به مردم معرفی کرد؟ بعد از علیرضا مدحی چه کسان دیگری به تهران خواهند رفت؟ محسن مخملباف و علیرضا نوری زاده و امیرعباس فخرآور و محمدی؟ کدام یک؟ همین نوری زاده و تلویزیون کانال یک بودند که مدحی چماقدار رژیم را تطهیر می کردند و او را به عنوان مبارز و... معرفی می کردند، خود نوری زاده هم از مدتها پیش توسط اربابان مدحی خریداری شده و در زمان شاه هم برای ساواک کار می کرد، نوری زاده عاشق کارکردن برای سرویس های اطلاعاتی است.
این رسانه وابسته به اپوزیسیون پرسیده است: این بابارو چه جوری به ایران برگردانده اند؟ نوری زاده آدم شهرت طلبی است که به هر دست و پازدنی است می خواهد خود را شخص مهمی معرفی کند و این هم سرانجام کارش.
وبلاگ «یار دبستانی» از همکاران شبکه بالاترین نیز این گونه نوشته که؛ آشنایی من با مدحی 7 ماه قبل در یکی از مسنجرها بود. مدحی با کمال صراحت ادعا کرده بود جمهوری اسلامی تا 3 ماه دیگر سقوط خواهد کرد. وقتی این را گفت دیگر مطمئن شدم که کلکی در کار اوست(!)
در این میان بخوانید از امیرفرشاد ابراهیمی که همین چند ماه پیش تهدید کرده بود به ایران بازمی گردد و همه پته اپوزیسیون کلاهبردار را روی آب می ریزد. او اکنون می نویسد؛ بسیاری از همان ابتدا با تردید به سخنان مدحی می نگریستند و بسیاری متعجب از اینکه چطور فردی که به گفته خود از دل نظام آمده، هنوز از گرد راه نرسیده، این چنین مطرح می شود و دربستر حوادث ملتهب قرار گرفته است. اما هرچه بود اکنون وی در تهران است.
ابراهیمی می نویسد: بی شک اولین کسانی که تریبون های اطلاع رسانی خود را آن هم در حد وسیع و گسترده و مداوم در اختیار این فرد معلوم الحال گذاشته و از او یک «قهرمان ملی» و «سردار تواب» ساختند باید پاسخگو باشند. جواب ناامید کردن آنهایی که ساعتها می نشستند پای رادیوها و تلویزیونها و برنامه های هیجانی وی را می دیدند و به سقوط جمهوری اسلامی امیدوار می شدند را چه کسی اکنون باید بدهد؟

بالاترین اضافه کرد: «بله عزیزان بعضی از ما دوباره گول حرفهای بیاساس نوری زاده را خوردیم و به "مدحی اطلاعاتی" اعتماد کردیم.»
بالاترین تأکید کرد: «باز جای خوش حالیش باقیست که کاربرهای بالاترین تمام سعی و تلاش خود را برای نشان دادن واقعیت انجام دادند.»
یکی از کاربران این سایت نیز خطاب به نوری زاده آورده است: «نوریزاده من به شخصه دیگر به هیچ وجه به تو اعتماد نخواهم کرد.»
گفتنی است، سایت بالاترین با اشاره به افشاگری محمد رضا مدحی از سرداران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در مورد اپوزیسیون نوشت: « در آستانه 22 خرداد ماجرای مدحی را بایکوت خبری می کنیم.»
یکی دیگر از کاربران این سایت اضافه کرد: ««ما بچه های جنبش سبز قول می دهیم گندهای خود را بایکوت کنیم.»
گفتنی است محمدرضا مدحی از سرداران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود که پس از برنامه ریزی های دقیق موفق به نفوذ به شبکۀ ضدانقلاب خارج نشین شده و در این نفوذ اطلاعات دقیقی را از نحوۀ عملکرد این شبکه ها، منابع مالی آنان و سرشاخه های ارتباطی آن ها به دست آورد.
مدحی همچنین با برخی مقامات آمریکایی و همچنین نمایندگان سرویسهای جاسوسی انگلیس و فرانسه دیدارهای متعدد داشت و آنها از وی خواسته بودند که با ایجاد ارتباط گسترده با سران فتنه در داخل کشور و جذب نیرو از بدنه دستگاهها و نهادهای مختلف نظام و ایجاد یک شبکه منسجم پروژه دولت در تبعید و براندازی نظام اسلامی را عملیاتی کند.
علیرضا نوری زاده که عنوان پرطمطراق کارشناس رسانه های اپوزیسیون را یدک می کشد و سعی زیادی کرده تا خود را در جمع ضد انقلاب و فتنه سبز به عنوان مغز سیاسی معرفی کند، مدتی قبل با آب و تاب فراوان از پیوستن یکی از فرماندهان اطلاعاتی جمهوری اسلامی به اپوزیسیون خبر داده و دروغ های زیادی را علیه نظام اسلامی به نقل از او منتشر کرد.